کد مطلب:212694 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:41

داود بن کثیر رقی کوفی
رقی، منسوب به رقه. در تحریر الوسائل آمده است كه رقه شهری در قوهستان بوده، و بعضی گفته اند كه رقه شهری در غرب بغداد، و گردشگاه هارون الرشید بوده است.

از اصحاب حضرت صادق و حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام بوده و تا زمان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) را درك كرده است. [1] .

شیخ طوسی (ره)، او را از اصحاب امام صادق [2] ، و همچنین جزء اصحاب امام كاظم



[ صفحه 180]



[3] علیهماالسلام شمرده و می فرماید كه او ثقه است [4] ، و در فهرست گوید: داود كتابی دارد كه ابن ابی عمیر از او نقل كرده است. [5] رباب، همسر داود بن كثیر، نیز از اصحاب امام صادق (ع) به شمار آمده است. [6] .

علمای رجال، درباره داود بن كثیر، اختلاف نظر دارند، مانند اختلافی كه درباره ی جابر بن یزید و ابن سنان و غیره دارند:

عده ای مانند ابن الغضائری معتقدند كه: او ضعیف و فاسد المذهب بوده، و او را از غلات شمرده اند [7] نجاشی هم با ابن الغضائری هم قول است، و می گوید: به طور قطع داود ضعیف است جدا، و غلات از وی روایت كرده اند؛ و احمد بن عبدالواحد [8] گوید كه كمتر حدیثی از او دیده است؛ او كتاب مزاری دارد و كتاب اهلیلجه از اوست. [9] .

از ابی عبدالله عاصمی درباره او سؤال شد، گفت: جمانی و دیگران از او روایت كرده اند. سؤال شد كه در چه سالی وفات كرده، گفت: بعد از سال دویست، كمی بعد از وفات امام رضا (ع)؛ او از راویان امام كاظم (ع) و امام رضا (ع) است. [10] .

مرحوم شهید ثانی (ره) [11] نیز، او را ضعیف شمرده، و تابع ابن الغضائری است؛ و مرحوم محقق بحرانی نیز او را موثق ندانسته و جرح او را بر تعدیل مقدم شمرده است. [12] .

اما جمعی از بزرگان، داود را توثیق و تعدیل نموده اند، مانند: شیخ طوسی [13] و



[ صفحه 181]



شیخ مفید [14] ، و ابن فضال و صدوق و ابن بابویه [15] و علامه حلی [16] و شیخ كشی [17] ، و طریحی، و شیخ محمد امین كاظمی [18] .

روایاتی كه در مدح داود رسیده، گفته توثیق كنندگانش را تأیید می كند، از جمله: از امام صادق (ع) روایت شده كه فرمود: منزلت داود نزد من، همان منزلت مقداد نزد رسول خدا (ص) است. [19] .

و نیز نقل شده كه وقتی داود از محضر امام صادق (ع) خارج می شد، آن حضرت در قفای او می نگریست و می فرمود: هر كس دوست دارد كه نظر كند به مردی از اصحاب حضرت قائم (ع)، نظر كند به این شخص. [20] .

در عیون اخبار الرضا (ع) از داود نقل شده كه گفت: به امام صادق (ع) عرض كردم: فدایت گردم، و پیش مرگ تو باشم، اگر شما از دنیا بروید، ما به كه رو كنیم؟ حضرت فرمود: به فرزندم موسی؛ و چون امام صادق (ع) از دنیا رفت، من در امامت موسی بن جعفر (ع) لحظه ای هم شك ننمودم... [21] .

صفار در كتاب بصائر الدرجات، از داود، روایت كرده كه گفت: به امام هفتم (ع) عرض كردم: آیا اسم من در دیوان اسماء شیعیان شما هست؟ حضرت فرمود: آری، به خدا سوگند، در ناموس [22] است. [23] .

علامه مامقانی (ره)، بعد از نقل كلمات علماء، در جرح و تعدیل داود، می گوید: اقوی وثاقت و جلالت اوست، و نسبت هایی كه به او داده شده، از غلو و فساد مذهب، نسبت نارواست و قابل قبول نیست. [24] .



[ صفحه 182]



در ذیل حالات داود به چند حدیث اشاره می گردد:

ابن شهر آشوب، به سند خود، از داود رقی، نقل كرده كه گفت: دو تن از بردارانم به قصد مزار [25] از كوفه بیرون رفتند. در بین راه، یكی از آن دو را تشنگی سختی عارض شد، به طوری كه از روی مركوبش به زمین افتاد. برادر دیگر سرگشته و متحیر ماند، پس به نماز ایستاد و خدا را خواند و به محمد (ص) و علی (ع) و ائمه اطهار (ع) یك یك استغاثه نمود تا رسید به امام زمانش، حضرت امام جعفر صادق (ع)، و پیوسته به آن حضرت التجاء برد و آن جناب را خواند. ناگاه دید شخصی بالای سرش ایستاده می گوید: ای مرد! داستانت چیست؟ او قصه برادر تشنه را تذكر داد، آن شخص قطعه چوبی به او داد و گفت: این چوب را بین لب های برادرت بگذار، چون آن چوب را بین لب های برادرش قرار داد، برادر تشنه به هوش آمد و چشم هایش را گشود و برخاست و نشست، در حالیكه تشنگی اش رفع شده بود، پس به زیارت قبر شریف، مشرف گشتند.

چون به كوفه مراجعت كردند، آن برادری كه دعا می كرد، به مدینه مشرف شد و به محضر حضرت جعفر صادق (ع) شرفیاب گردید. حضرت او را دعوت به نشستن نمود، و فرمود: حال برادرت چگونه است؟ آن چوب كجاست؟ عرض كرد: ای سرور من! با دیدن برادرم در آن حالت، غم و اندوه سختی به من دست داد، و همین كه حق تعالی روحش را به او برگردانید، از كثرت خوشحالی، دیگر از آن چوب غفلت كردم و فراموشش نمودم. حضرت فرمود: همان ساعت كه تو در غم برادر بودی، برادرم خضر (ع) نزد من آمد، آن قطعه چوب را كه از درخت طوبی است، به وسیله او برای تو فرستادم. آن گاه حضرت به خادم خود امر نمود تا سبد را بیاورد. همین كه آوردند، حضرت آن را گشود و آن قطعه چوب را بیرون آورد و نشان او داد و سپس آن را به سبد بازگرداند. [26] .

از این حدیث شریف چنین استفاده می گردد كه در موقع اضطرار و پریشانی، در هر عصر و زمانی، باید به امام و حجت آن عصر توسل جست؛ چون پروردگار عالم برای اغاثه ملهوفین و گرفتاران هر دوره، ملجأ و پناهگاهی خاص، مقرر و معین فرموده است؛ و لذا در این عصر كه زمان غیبت حضرت ولی الله اعظم، امام زمان، حجة بن الحسن، روحی و ارواح العالمین له الفداء است، به ما دستور داده شده كه در مهمات، دست توسل به سوی آن بزرگوار دراز كنیم.



[ صفحه 183]



«اللهم ارنا الطلعة الرشیده و الغرة الحمیده و اجعلنا من اعوانه و انصاره، آمین یا رب العالمین».

قطب الدین راوندی [27] ، در كتاب خرائج، از داود رقی، نقل كرده كه گفت: در محضر امام صادق (ع) بودم كه حضرت از تغییر رنگ چهره ام سؤال نمود، در پاسخ عرض كردم: قرض زیادی دارم كه رسوا كننده و كمرشكن است، و قصد كرده ام كه برای گشایش كارم سفری به سند نمایم و نزد فلان برادرم روم، تنها چیزی كه مانع من می گردد، ترس از سفر دریایی است.

حضرت فرمود: آن خدایی كه تو را در خشكی حفظ می كند، در دریا هم نگهبان است؛ ای داود! اگر ما نبودیم، نهرها جاری نمی شد، درختان سبز نمی گشت و به ثمر نمی رسید... [28] .


[1] رجال كشي، ص 348.

[2] رجال الطوسي، ص 190.

[3] رجال الطوسي، ص 349.

[4] رجال الطوسي، ص 349.

[5] فهرست طوسي، ص 133.

[6] رجال الطوسي، ص 342.

[7] خلاصه، علامه حلي، ص 34.

[8] احمدبن عبدالواحد، معروف به ابن عبدون، از علماي اماميه و مردي اديب، فاضل، و محدث است. او صاحب كتاب تفسير خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام و كتاب اعمال جمعه و... است. او به سال 423 هجري، وفات كرد. (فوائد الرضويه، ج 1، ص 19).

[9] رجال نجاشي، ص 112.

[10] رجال نجاشي، ص 113.

[11] شيخ شهيد، زين الدين بن نورالدين بن علي بن احمد بن محمد بن جمال الدين تقي بن صالح بن شرف العاملي الجبعي، صاحب تأليفات بسيار كه مشهورترين آن ها شرح لمعه مي باشد. ولادت او در سيزده شوال سال 911، و شهادتش در سال 966 هجري واقع شده، رحمه الله. (الكني و الالقاب، ج 2، ص 350).

[12] تنقيح المقال، ج 1، ص 414، رديف 3861.

[13] رجال الطوسي، ص 349.

[14] شيخ مفيد، رد ارشاد، فصل نص بر امام رضا (ع) ص 278، داود را از ثقات، خواص، و اهل ورع و علم و فقه معرفي مي كند.

[15] جامع الروات، ج 1، ص 308.

[16] خلاصه، علامه حلي، ص 34.

[17] رجال كشي، ص 348.

[18] رجال مامقاني، ج 1، ص 414.

[19] رجال كشي، ص 343 - اختصاص، مفيد، ص 216 - بحارالانوار، ج 47، ص 395.

[20] رجال كشي، ص 344.

[21] عيون اخبار الرضا، باب 4، نص بر امام رضا (ع)، ح 6 - بحارالانوار، ج 48، ص 14.

[22] ناموس اسم صحيفه اي است كه اسماء شيعه در آن ثبت است.

[23] بصائر الدرجات، جزء 4، باب 3، ح 7، ص 173.

[24] رجال مامقاني، ج 1، ص 415.

[25] ظاهرا مراد كربلاء است.

[26] مناقب ابن شهر آشوب، مجلد 2، جزء 7، باب خوراق عادات امام صادق (ع)، ص 319.

[27] سعيد بن هبة الله، ابوالحسن الراوندي، صاحب مؤلفات بسيار، از جمله كتاب الخرائج و الجرائح. صاحب رياض فرموده: او اول كسي است كه نهج البلاغه را شرح كرده. او اشعار بسياري در مدح اميرالمؤمنين (ع) و اهل بيتش (ع) سروده است:



قسيم النار ذو خبر و حبر

بخلصنا الغداة من السعير



فكان محمد في الدين شمسا

علي بعد كالبدر المنير



و همچنين گفته:



بني الزهراء اباء اليتامي

اذا ما خطبوا قالوا سلاما



هم حجج الا له علي البرايا

فمن ناواهم يلق الا ثاما



قطب الدين راوندي از مشايخ ابن شهر آشوب است و او را مشايخي همچون: ابوعلي طبرسي، ابوالقاسم طبرسي، سيد مرتضي رازي، و آمدي صاحب غرر الحكم است. او در روز چهارشنبه چهاردهم شوال سال 573 هجري درگذشت و قبرش در صحن مطهر حضرت معصومه سلام الله عليها، مي باشد. (فوائد الرضويه، ج 1، ص 200).

[28] الخرائج الجرائح، ج 2، باب 14، فصل امام صادق، ص 622.